نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۲۴

۱

با شهپر عنقا چه نوا بال مگس را

همه نغمه داوود که دیدست جرس را

۲

در معرض خورشید سها را چه نمایش؟

با نور تجلی چه ضیا نار قبس را؟

۳

بس غنچه نشکفته به تاراج خزان رفت

رسم است که رهزن زند از قافله پس را

۴

پریدن نادان گه نظمم به چه ماند؟

با آن که پرد چشم و نهی بر مژه خس را

۵

در کوی حقیقت چه کند مرد مجازی؟

در بیشه شیران چه هنر گرگ هوس را؟

۶

جز حاجت اخوان نسزد تحفه یوسف

اینجا نرسد عرض تجمل همه کس را

۷

هرچند ز تریاق بود زهر گران تر

زین جنس به صد من ندهم نیم عدس را

۸

کس همره ما نیست کز آن سوی بتازیم

کز معرکه بدیم برون گرد فرس را

۹

تا همدم هر بیهده پرواز نگردد

در سینه شکستیم پر و بال نفس را

۱۰

در آرزوی یک تن هم جنس که عنقاست

از بس که طپیدیم شکستیم نفس را

۱۱

صبح از دم خون ریز «نظیری » به هراس است

از ناوک شب خیز بود بیم عسس را

تصاویر و صوت

نظرات