نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۲۴۶

۱

آمد سحر که دیر و حرم رفت و رو کنند

تا بازم از نصیب چه خون در سبو کنند

۲

ما قابل نشاط و شکرخنده نیستیم

تا شهد خوشگوار که را در گلو کنند

۳

آنان که تنگ ظرفی ما را شنیده اند

می بهر آزمایش ما جستجو کنند

۴

آلودگی به گریه ز دامان نمی رود

دلق مرا به سیل مگر شست و شو کنند

۵

تصدیع کم کشند گل و باده تا به کی

در کار بی دماغی ما آبرو کنند

۶

کو زخم عاشقانه که در جلوه گاه حسن

صد چاک دل به تار نگاهی رفو کنند

۷

تو کار دل به غمزه معشوق واگذار

بی طاقتی مکن که نکویان نکو کنند

۸

حق عطای عشق نسازند هیچ ادا

گر خلق عمر در سر این گفت وگو کنند

۹

دیگر ز آب دیده «نظیری » به خون نشست

چندان نماند دل که غم و غصه بو کنند

تصاویر و صوت

نظرات