
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۲۶۲
۱
گردش چشم بتان مستی من حالی کرد
دور وارون نتواند قدحم خالی کرد
۲
قبض درکار ندیدم چو شدم مست مدام
حل هر عقده که می کرد به خوشحالی کرد
۳
پای جبریل به کرسی خیالم نرسد
عشق بس پایه معراج مرا عالی کرد
۴
شور این بادیه از بادیه گردیست مدام
رخت مجنون به عدم برد و مرا والی کرد
۵
هرکه بر خوان طمع دست نیازید رسید
مگس آلوده شد از شه گران بالی کرد
۶
عجم در مجلس اصحاب به کارست که جنگ
جای از خسته درونی و حزین نالی کرد
۷
دلم از خنده نوشین حریفان بگرفت
گوشه یی کو که دل از گریه توان خالی کرد
۸
قصه عشق به وصف تو طویل است طویل
درک تفسیر جمالت خرد اجمالی کرد
۹
یوسف از خواری اخوان به کسادی افتاد
که فروشنده به پیش آمد و دلالی کرد
۱۰
بود نزدیک که کام از لب شیرین گیرد
دست می یافت ظفر بخت بداقبالی کرد
۱۱
کرد بازیچه معشوق «نظیری » خود را
آن چه خردان نکنند او به کهن سالی کرد
نظرات