
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۲۸۰
۱
دارم دلی ز طایر وحشی رمیده تر
هرچند دورتر ز کسان آرمیده تر
۲
تا آن خدنگ قامت از آغوش من برفت
پشتم شکسته تر شد و قدم خمیده تر
۳
خونی که حکم بود بریزد خطا نشد
چندان که داشت دامن عصمت کشیده تر
۴
آن جا که شحنه تو به درگاه می برد
شاهد ز عاشقست گریبان دریده تر
۵
خورشید از کمال تو تکبیر می کشد
ماه از تو کس ندیده تمام آفریده تر
۶
دندان زد هزار امیدم به درگهت
از سگ گزیده سر کوبم گزیده تر
۷
خاری که در ره تو به خاطر شکسته بود
هرچند بیش کافتمش شد خلیده تر
۸
در کام ناروایی عشق پری وشی
از سحر کرده ام به غرض نارسیده تر
۹
نازان مرو که بار علایق گذاشتی
هستی تعلقست «نظیری » جریده تر
تصاویر و صوت

نظرات