نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۲۸۱

۱

هردم از زلف تو دارم کافرستانی دگر

دم به دم نو می کنم از رویت ایمانی دگر

۲

یا تویی یا حسن رخسار تو را دزدیده است

چون تویی گر سر برآرد، از گریبانی دگر

۳

چاشنی کنج آن لب از مذاقم کی رود

گر بگردانم زبان را در نمکدانی دگر

۴

نیست هم دعوی حریفی، حسن تنها هر زمان

رخش می تازد ز میدانی به میدانی دگر

۵

چابکی با خویش طرح ترکتاز افکنده است

گوی دیگر می زند هر دم به چوگانی دگر

۶

تا برون آرد سری از لوح پیشانی او

طفل گردد عقل هر دم در دبستانی دگر

۷

حسن هر سو در لباس صورتی پنهان شود

عشق هر ساعت درآویزد به دامانی دگر

۸

پیش حکمش گر دم از عذر خطای خود زند

می زند بر روی آدم خال عصیانی دگر

۹

درد نایابی و نادانی «نظیری » مشکل است

غیر خاموشی ندیدم هیچ درمانی دگر

تصاویر و صوت

نظرات