
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۲۸۶
۱
آن را که برد به مسند راز
اول در زاریش کند باز
۲
بی رنج فرح نیابد از عشق
بی سوز طرب ندارد از ساز
۳
پروانه نمی رسد به مطلوب
تا بال نیفکند ز پرواز
۴
تا شیفته بیان خویشی
با تو ننهند در میان راز
۵
خامش کن اگر به جا رسیدی
در راه ز سیل خیزد آواز
۶
از پردگیان نمی توان شد
با اشک خبیث و آه غماز
۷
خواهی به مراد دوست باشی
خاطر ز مراد خود بپرداز
۸
بازیچه کوی عشق گشتیم
ما ابله و طبع یار طناز
۹
تا کی سودا، متاع برریز
تا کی بازی، تمام درباز
۱۰
از چله نشستنت چه خیزد
عشقت حرص و ریاضتت آز
۱۱
رخت از بر ما ببر «نظیری »
در عشق درست نیست انباز
تصاویر و صوت

نظرات