نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۲۹

۱

ای از کرم نریخته خون سبیل را

وز لطف عید کرده عزای خلیل را

۲

در ملک مصر یوسف کنعان به یاد تو

دریای نیل ساخته چشم کحیل را

۳

گویی به غیر واسطه در گوش خاکیی

رازی کز آن خبر نبود جبرئیل را

۴

داده به کنج فقر نشان جنت النعیم

کرده سبیل مشت گدا سلسبیل را

۵

پل بسته حرز مهر تو بر معبر کلیم

ای کرده باد قهر تو خون رود نیل را

۶

هر فرد گشته حاکم این ملک غیر تو

ناکرده گرم جا، زده کوس رحیل را

۷

درویش و پادشه به وجود تا قایلند

خرسند کرده یی تو عزیز و ذلیل را

۸

بفزوده بر رسوم مقدر به حسن سعی

وز معصیت نکاسته رزق کفیل را

۹

هیچیم گر تو بازستانی متاع خویش

دارد دو عالم از تو کثیر و قلیل را

۱۰

قائل به عجز کشت ثنای تو هر که گفت

در هستی تو ره نبود قال و قیل را

۱۱

در تو به اجتهاد نظر کی توان رسید

صد شبهه در ره است قیاس و دلیل را

۱۲

توحید حق بیان «نظیری » بلند ساخت

برتر نهید پایه عرش جلیل را

تصاویر و صوت

نظرات