
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۳۱۴
۱
ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس
در جهان عشق زادیم از دیار ما مپرس
۲
دوش در یک بزم با او تا سحر می خورده ایم
نرگس مخمور او بین وز خمار ما مپرس
۳
هر شکایت بود از فرقت به خلوت گفته شد
از تلافی های بخت حق گذار ما مپرس
۴
وقت ما آیینه رخساره معشوق ماست
حسن روی او نگر از روزگار ما مپرس
۵
چشم گریان آوریم و جان پر حسرت بریم
گو کس از آغاز و از انجام کار ما مپرس
۶
در خلاص امتحان صدبار آتش دیده ایم
نقد دارالضرب عشقیم از عیار ما مپرس
۷
ما ضعیفان قصد منزلگاه عنقا کرده ایم
از هزار ما یکی ماند شمار ما مپرس
۸
فضل او چون ما بسی را بی سبب بخشیده است
باعث آمرزش آمرزگار ما مپرس
۹
قصه ما را «نظیری » نیست هرگز انتها
بحر بی پایان عشقیم از کنار ما مپرس
تصاویر و صوت

نظرات