نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۳۲۷

۱

از خوی کریم تو گنه گشت فراموش

شرمنده نماندیم زهی عفو خطاپوش

۲

دل راه تو پویید و نهد بر سر و جان پای

جان دست تو بوسید و زند بر دل و دین دوش

۳

جز بر تو نخوانم که ندرد ورقم بخت

جز از تو نپرسم که نتابد فلکم گوش

۴

گویا سخن عشق تو شد قوت خردها

کاندم که کنم وصف تو در دام فتد هوش

۵

من خود شوم از هر سخن خویش پشیمان

وین قوم به من هیچ نگویند که خاموش

۶

پختیم رنگ و ریشه و لذت نگرفتیم

زین خام حریفان که ندارند به هم جوش

۷

گردد دو جهان هیچ چو با هم بنشینند

سلطان قلندروش و ابدال نمدپوش

۸

از رفتن دوران هنردوست یتیمم

نتوان پدر از سر شده را گفت که مخروش

۹

هرچند به عشرت گذرد فرصت پیری

ایام جوانی نتوان کرد فراموش

۱۰

افسرده تر از صبح خمار شب دوشم

امروز که بر دوش برندم ز می دوش

۱۱

بنشین به خود ار خوش شودت وقت «نظیری »

یوسف که خری مفت به قلب دو سه مفروش

تصاویر و صوت

دیوان نظیری نیشابوری با تصحیح و تعلیقات محمدرضا طاهری - نظیری نیشابوری - تصویر ۲۱۹

نظرات