
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۳۳۶
۱
آن که غایب از نظر گردید درمییابمش
هرگه از خود بیخبر گردم خبر مییابمش
۲
جلوه سرو و فریب نرگسم دل میبرد
سوی بُستان میروم کآنجا اثر مییابمش
۳
گوییا شرط وفاداری به سر خواهد رساند
بیشتر حاضر به هنگام خطر مییابمش
۴
چون توانم غافل از مژگان خونریزش شدن
من که دایم بر سر رگ نیشتر مییابمش
۵
هیچ نتوانم سر از فرمان او برتافتن
کز رگ گردن به خود نزدیکتر مییابمش
۶
هیبت شام فراق او نرفتست از دلم
روز فیروز که آید از سحر مییابمش
۷
در جوانی معتکف گشتم به پیری کوچهگرد
آنچه در خلوت ندیدم در گذر مییابمش
۸
گوییا طول املهای «نظیری» کم شده
اندکی در چشم مردم مختصر مییابمش
نظرات