نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۳۴۷

۱

مطرب به گوشم زد نوا از گریه محزون کردمش

ساقی به دستم داد می پیمانه پر خون کردمش

۲

شد هرکه گاهی همرهم، بی خانمان شد همچو من

با هر که بنشستم دمی چون خویش مجنون کردمش

۳

شد شورش سودای من در هر سرمه بیشتر

رامم نگردید آن پری چندان که افسون کردمش

۴

بازآ که از شرم گنه سر تا قدم بگداختم

کوهی که در ره داشتم از گریه هامون کردمش

۵

از اشک و آه نیمه شب زیر و زبر کردم جهان

گردون بدی گر کرده بود اختر دگرگون کردمش

۶

قربان آن مژگان شوم کز حق آن نایم برون

صد زخم بردم وام ازو یک سینه مرهون کردمش

۷

سرو چمن را راستی دهقان به ناز آمیخته

گر در نظر آمد کجی بر طبع موزون کردمش

۸

از داغ مهجوری تو بر دل نشانی مانده بود

همچون مه نو دم به دم از مهر افزون کردمش

۹

از بس به تلخی در جگر بی یار دزدیدم نظر

خون «نظیری » ریختم وز خویش ممنون کردمش

تصاویر و صوت

دیوان نظیری نیشابوری با تصحیح و تعلیقات محمدرضا طاهری - نظیری نیشابوری - تصویر ۲۳۱

نظرات