نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۳۵۰

۱

رمید طایر جانم ز آشیانه خویش

که در هوای تو خوش یافت آب و دانه خویش

۲

دل از قفای نظر کو به کوی می گردد

نظر ز شوق تو گم کرده راه خانه خویش

۳

ز باغ رفت گل و بلبلان خموش شدند

من اسیر همان عاشق فسانه خویش

۴

کسی که واقف ذوقی شود نمی بینم

بغیر خویش که می رقصم از ترانه خویش

۵

به شب که دردی دردی به کام دل ریزند

کنم به روز طرب از می شبانه خویش

۶

مروت و کرم از دیگری نمی بینم

نشسته ام به گدایی بر آستانه خویش

۷

ز بس که دور زمان را ز خسروان ننگ است

زمانه نازد اگر گویمش زمانه خویش

۸

به گنج خانه محمود مدح نفروشم

به شاهنامه خرم بیت عاشقانه خویش

۹

تو را که نقد جهان باید از طلب منشین

مرا خوش است دل از داغ جاودانه خویش

۱۰

اگر ز برهمنان سرکشی، نیازارند

تو را که هست بت خویش در خزانه خویش

۱۱

دلی به شرط «نظیری » نهاده بر سر راه

به هر که تیر زند می‌دهد نشانه خویش

تصاویر و صوت

دیوان نظیری نیشابوری با تصحیح و تعلیقات محمدرضا طاهری - نظیری نیشابوری - تصویر ۲۳۳

نظرات