
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۳۵۱
۱
طاعت پیر مغان کن وز همه بیگانه باش
اول از میخانه بودی آخر از بتخانه باش
۲
کشتگان عشق، می از کاسه سر می خورند
چون که سر را خاک خواهد خورد گو پیمانه باش
۳
کاذبی در عشق، اگر خاکسترت گردد خموش
پا چو در میدان سربازان نهی مردانه باش
۴
آنچه در رخسار گل آبست در شمع آتش است
عندلیبت گر نمی خوانند رو پروانه باش
۵
تا مقیم خانه ای تسخیر و افسونت کنند
گر پری می بایدت رو ساکن ویرانه باش
۶
شکر لله در سرت از عشق هست اندیشه ای
اندک اندک مشق این سودا کن و دیوانه باش
۷
تا ازو غافل شدی خوردی «نظیری » زخم تیر
صد نظر بر دامگاه و یک نظر بر دانه باش
نظرات