
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۳۵۲
۱
لطف می خون در رگ افسرده میآرد به جوش
قول نای و چنگ طبع مرده میآرد به جوش
۲
نرگسش هرگه که میبیند به سوی سنبلش
مجمع دلهای بر هم خورده میآرد به جوش
۳
شب به مستی پرسش مطرب ره حرفم گشود
سمع دانا نکته پرورده میآرد به جوش
۴
نیست ما را در صلاح کار ما هیچ اختیار
پند بیدردان دل آزرده میآرد به جوش
۵
قول ما صاف است در میخانه ما درد نیست
پیر ما در خُم عِنَب افشرده میآرد به جوش
۶
سهل نبود کشتن ما کافران آگاه مباش
قتل ما در خاک خون مرده میآرد به جوش
۷
یار چون گرم غضب گردد «نظیری» لب ببند
شکوه خوی در تاب آورده میآرد به جوش
نظرات