
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۳۵۳
۱
افغان که بعد صد طلب و جستوجوی خویش
پر خون برم ز چشمه حیوان سبوی خویش
۲
آزرده تر ز آبله خار دیده ام
خونابه ریزم از بن هر تار موی خویش
۳
از بس که گشته پر ز غم و غصه هر رگم
چون خوشه کرده دانه گره در گلوی خویش
۴
آبم نماند در جگر از بس گریستم
دیگر به کار گریه کنم آب روی خویش
۵
می سوخت کلک و دفتر اگر داشتی دلم
از گفتگوی دوست سر گفتگوی خویش
۶
دست طمع چو پیش کسان کرده ای دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
۷
در حیرت جمال تو گم بودم ای دریغ
فرصت نشد که از تو کنم جستجوی خویش
۸
عشق است و صد امید «نظیری » گناه نیست
با او بگوی یک سخن از آرزوی خویش
تصاویر و صوت

نظرات
Mahmood Shams