نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۳۶۱

۱

همیشه خنده شادی به آن لبان مخصوص

فریب حسن به اقبال جاودان مخصوص

۲

در تو قبله امیدهای روحانی

سر نیاز به آن خاک آستان مخصوص

۳

شکایت تو چو فکرم ز مغز بیگانه

محبت تو چو مغزم به استخوان مخصوص

۴

غمی فتاده که با طایران وحشی دل

نمی شویم به هم در یک آشیان مخصوص

۵

شدیم هر دری از شاهدان هرجایی

نه می به میکده نه گل به گلستان مخصوص

۶

ز طول روز قیامت عجب هراسانم

که روز هجر تو باشد به این نشان مخصوص

۷

به حاجتم نرسد گرچه شد به خدمت تو

به آشناییی آه من آسمان مخصوص

۸

ز تو رگم به رگ و مو به موی در سخن است

حکایت تو همین نیست با زبان مخصوص

۹

ز نامه تو معطر بغل «نظیری » را

چو گل فروش که باشد به باغبان مخصوص

تصاویر و صوت

نظرات