
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۳۶۲
۱
نه خانقاه نشین می شویم و نی مرتاض
که می فروش کریم است و جام می فیاض
۲
جز این ادیب نگوید به ما که چون طفلان
روان کنید سواد و سیه کنید بیاض
۳
درازی شب ما گو به هر دم افزون شو
بریده دست که زلف تو را کند مقراض
۴
به خانه ای که عیادت علاج بیمار است
کم از دوای طبیبان نمی شود امراض
۵
نه بو به سنبل آهش نه رنگ با گل اشک
دلی که جلوه حوری نباشدش به ریاض
۶
دهن ز خنده رسد تا به گوش مستان را
در آن صباح که مخمور می کند اعراض
۷
سخن بگوی که در طبع می کند تأثیر
چو خالص است «نظیری » حکایت از اغراض
نظرات