
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۳۹۷
۱
نقش دیبا چنان کشید فرنگ
که ز من برد دانش و فرهنگ
۲
کفر از عشق و عشق از ایمان
چیست این فتنه ها و این نیرنگ
۳
زمزمم سوخته است گو هندو
مشت خاکسترم فشان بر گنگ
۴
وه که بر ما نوشته باده فروش
باده را سنگ و جام را پا سنگ
۵
چند کورانه دست اندازیم
دامن کس نیاید اندر چنگ
۶
زو همه نقش ها و او بی نقش
زو همه رنگ ها و او بی رنگ
۷
گله در دوستی نمی گنجد
بس که شد راه دوستداری تنگ
۸
به قضا تن دهم که در دریا
شادی گوهرست و خوف نهنگ
۹
تو مکن ضرب زخمه را خارج
گر «نظیری » غلط کند آهنگ
نظرات