نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۴۰۰

۱

گر کشف حجب خواهی بستان می ناب اول

ور علم ازل جویی بگذر ز کتاب اول

۲

در عشق مکش دفتر کاسرار لدنی را

گویند به وحی آخر آرند به خواب اول

۳

خواهی به یکی آری دل را ز پریشانی

در معبد بت رویی چندیش بتاب اول

۴

تا صاف ملایک را بر خاک تو پیمایند

در مدرسه بر سرکش دردی شراب اول

۵

در حلقه نمی گنجی تا پخته نمی گردی

شرط است که میخواران سازند کباب اول

۶

شاید به شب ظلمت رب ارنی گوییم

ما را به لب ساغر رفتست خطاب اول

۷

تا هست دمی باقی محروم مکن ساقی

می ها به خم افکندیم با تو به حجاب اول

۸

ما را به صد افسانه در خواب چو می کردی

از بهر چه می کردی بیدار ز خواب اول

۹

در پیری و محرومی خوردیم می و خفتیم

گر دور ز سرگیری زین پیر خراب اول

۱۰

سهلست اگر کاری برعکس صواب افتد

چون وضع جهان کردند از روی شتاب اول

۱۱

بیش از همه می بارد بر کشت «نظیری » را

کو تخم نمی کارد بر فکر سحاب اول

تصاویر و صوت

نظرات