
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۴۲
۱
امشب خوش آشناست به رویش نگاه ما
گویا حجاب سوخته از برق آه ما
۲
از بس که می شدیم به حسرت جدا ازو
خون می چکید روز وداع از نگاه ما
۳
شغل محبت است که مانع ز طاعت است
روز جزا بس است همین عذرخواه ما
۴
دوزخ اگر به چاشنی آتش دل است
اهل بهشت رشک برند از گناه ما
۵
دل بی غمت مباد کزین فیض گشته است
رحمت طفیلی نفس صبحگاه ما
۶
صدسیل وصل آمده و صد کشت تازه شد
هرگز نبود نشو و نما در گیاه ما
۷
ما نخل ماتمیم «نظیری » ز ما حذر
غمگین شود کسی که بود در پناه ما
نظرات