نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۴۲۴

۱

به گل پیراهنی امیدوارم

که خوشبو سازد آغوش و کنارم

۲

من آن آسیمه صیادم درین بحر

که در دامم نمی گنجد شکارم

۳

قضا هم سنگ کوهم داده سودا

به مویی برتر از او بسته بارم

۴

فشانم خوشه باران ز مژگان

به شورش ابر دشت و کوهسارم

۵

شود شوریده تر هر دم گل و آب

ازین مرغابیان چشمه سارم

۶

به امید وصال آن پری وش

به شکلی هر نفس بت می نگارم

۷

به ایمان نایم از پندار بیرون

عجایب مؤمن زنار دارم

۸

گریبان می درم از عشق و کارش

که تاب این سر و سودا ندارم

۹

ز شهری زادگان عشق پرسید

یکی از عارفان آن دیارم

۱۰

به این خشکی گر آزادم گذارند

ز سرسبزان وادی یادگارم

۱۱

«نظیری » ذوق شب خیزان ز من پرس

که از بی گه درین وادی سوارم

تصاویر و صوت

نظرات