
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۴۲۸
۱
هرکجا ساخت غمی دایره مسمار شدم
هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
۲
بوی یار من ازین سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم
۳
بس کزو شد برم آسوده، دو دستم در خواب
همچنان زیر سرش بود که بیدار شدم
۴
دل دیوانه من قابل زنجیر بود
به شکنج سر زلف از چه سزاوار شدم
۵
من دگر قوت پرواز ندارم در دام
کاش صیاد بداند که گرفتار شدم
۶
قیمت زخم بلا درد طلبکاری بود
نرخ کالا نشنیدم چه خریدار شدم
۷
کس در آتش به دل خویش «نظیری » نرود
زان نگه سوخته بودم که خبردار شدم
تصاویر و صوت

نظرات