
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۴۳۵
۱
جز نسخه احوال کسان پیش ندارم
هرگز نظری بر ورق خویش ندارم
۲
بر دام هوا و هوسم خنده زند مرگ
صد داعیه بیش و نفسی بیش ندارم
۳
روشن شود از کاوش احباب چراغم
زخمی نزند کس که سری پیش ندارم
۴
هر نوع که آید سخن عشق سرایم
صبر و خرد قافیه اندیش ندارم
۵
چون خامه آشفته دماغان شدم از دست
پروای نوشتن ز دل ریش ندارم
۶
زان نیش که دی زد به رگ دست تو فصاد
در یک بن مو نیست که صد نیش ندارم
۷
از من سخن عشق و جنون پرس «نظیری »
دیریست دل دین و سر کیش ندارم
نظرات