
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۴۵۹
۱
ساقی به زحمت آمده ام تا به پای خم
یک کاسه می بیار وگر نیست، لای خم
۲
باطن ز کسب معرفتم به نمی شود
تبدیل خلق می کنم از کیمیای خم
۳
از یک پیاله ام ز خلاف فلک بخر
کز سر برون شدم چو می از تنگنای خم
۴
گر خم شکست محتسبم غم نمی خورم
کافیست یک کرشمه ساقی بجای خم
۵
تا هست باغ و میکده از غم پناه هست
یا زیر گل شویم نهان یا قفای خم
۶
چشمم غنی شد از کرم پیر می فروش
طبعم کریم شد ز دم دلگشای خم
۷
مستی من ز جنس حریفان دور نیست
نوشم می از قرابه دیگر ورای خم
۸
پیمانگی کند فلکم، مهر قطرگی
گردون صلای جام زند من صلای خم
۹
در حرص نان چو مور «نظیری » چه مانده ای
طاووس می شود مگس اندر هوای خم
تصاویر و صوت

نظرات