نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۴۶۱

۱

دست در طره آشفته یاری نزدیم

یادگاری گرهی بر سر تاری نزدیم

۲

شرممان باد که مشهور جهانیم به عشق

نشدیم آتش و برقی به دیاری نزدیم

۳

در ره دوست چو خاشاک دوا ریخته اند

بر سر آبله ای نشتر خاری نزدیم

۴

کرد صد سالک چالاک برین راه گذر

دست در حلقه فتراک سواری نزدیم

۵

همه را زشتی و زیبایی ما در نظر است

بخیه ای بر طرف پرده کاری نزدیم

۶

هرچه دادند و گرفتند در آن کوی نکوست

بر ترازو و محک وزن و عیاری نزدیم

۷

خلوت انس «نظیری » نبود روزی ما

حلقه‌ای بر در دل در شب تاری نزدیم

تصاویر و صوت

نظرات