
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۴۶۷
۱
درمان ضعف دل به لب نوشخند کن
حرفی بگوی و مشک و گلابی به قند کن
۲
لب پاک از ترشح آب حرام کرد
طرف ردا به گردن صوفی کمند کن
۳
بوی عبوس عارف شهرم دماغ سوخت
خادم بیار مجمر و فکر سپند کن
۴
زهرم به رگ ز حاسد بدگوی می دود
نیشم ز دل برآر و علاج گزند کن
۵
با ما بد است خصم که خود از چه خوب نیست
گو اشتلم به طینت ناارجمند کن
۶
آن کس که دین ندارد و گوید که عارفم
تکفیر او به ملت هفتاد و اند کن
۷
تا کی چو موج آب به هر سو شتافتن
در عین بحر پای چو گرداب بند کن
۸
نقدت همه ز روی ریا قلب مانده است
صراف خویش شو سخن چون و چند کن
۹
دشمن اگر به سفره تو میهمان شود
سربخش و نام خویش به همت بلند کن
۱۰
آرایش برون چه کنی پشم گوسپند
گرگی که در درونست تو را گوسپندکن
۱۱
افغان که سوختی و به مرهم نمی خری
آن را که داغ می نهی اول پسند کن
۱۲
عالی نموده عشق «نظیری » مقام تو
معنی بلند آور و دعوی بلند کن
نظرات