
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۵۰۶
۱
در بند تو زنجیر گرفتار شکسته
زندان شده صد رخنه و دیوار شکسته
۲
زین بیش شکرخنده حلاوت نفروشد
طوطیم ز شکر سر منقار شکسته
۳
از بس که عنان پیچد ازان چهره نگاهم
خار مژه در دیده خونبار شکسته
۴
صد قافله ناز گشوده به دلم بار
سودای تو را رونق بازار شکسته
۵
بیرون کنم از تن به سر ناخن غیرت
این خار که در سینه افگار شکسته
۶
نی جامه کنم پاره و نی سینه کنم چاک
دیریست دل و دستم ازین کار شکسته
۷
دل خسته ز بیچارگی چاره گرانم
اندوه طبیبان دل بیمار شکسته
۸
پیمانه پیمان تو از بند عزیزان
اندک شده پیوسته و بسیار شکسته
۹
پیمان تو جای عجبی نیست «نظیری »
خوش باش که عهد از طرف یار شکسته
نظرات