
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۵۱۰
۱
در عهد تو یک سر به گریبان نرسیده
کش چاک دل از سینه به دامان نرسیده
۲
محمود پریشان سر زلف ایازست
کاریست محبت که به سامان نرسیده
۳
مجنون نشد آرام پذیر از رخ لیلی
دردیست جدایی که به درمان نرسیده
۴
هر قطره ای از چشم ترم سیل جهانیست
جایی رسد این گریه که طوفان نرسیده
۵
دیریست که از نگهت پیراهن یوسف
بویی به سوی کلبه احزان نرسیده
۶
بس کز رسن زلف گره گیر تو بندیم
ما را نمی از چاه زنخدان نرسیده
۷
ماییم و کتابی و چراغی که فروغش
از خانه تاریک به ایوان نرسیده
۸
صد بار ز آغاز به انجام رساندیم
افسانه دردی که به پایان نرسیده
۹
فریاد که طی گشت ره عمر «نظیری »
این جان الم دیده به جانان نرسیده
نظرات