نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۵۱۲

۱

کیست این از روی رعنایی به جولان آمده

کرده بر هرکس نظر بر خویش نازان آمده

۲

در صفا چون صبحدم در تازه رویی چون بهار

صد گلستان سنبل و گل در گریبان آمده

۳

دمبدم می گردد از نظاره عالم محوتر

چشم قربانیست بر دیدار حیران آمده

۴

دوستان را می خراشد دل، خروش گریه ام

من خودم در اشگ گرم خویش پنهان آمده

۵

خلق در نظاره حورند از اوقات خویش

روزگار ما ز سر تا پا پریشان آمده

۶

همچو ابر از گوش ها رعدم ز سر بیرون شده

همچو کوه از چشم ها سیلم به دامان آمده

۷

سوی جور از راه بخشش یار می گرداندم

کین دیرینم به یادش بعد نسیان آمده

۸

کوششم بی مزد و منت صنعتم بی نرخ و قدر

کار خویشم از زبان بر خویش تاوان آمده

۹

شکر لله شد «نظیری » یار در غربت دچار

زین سفر نازم که سودست آنچه نقصان آمده

تصاویر و صوت

نظرات