
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۵۳
۱
دل شکسته بود تحفه خزینه ما
نگین ملک توان ساخت ز آبگینه ما
۲
چراغ صومعهها زنده میتوان کردن
به دوستی تو، یعنی به سوز سینه ما
۳
تو کار غیب چه دانی که چیست؟ طعنه مزن
که جز به مصلحتی نشکند سفینه ما
۴
مکن به کشتن ما مشورت که تا بودست
به فال دوست مبارک نبوده کینه ما
۵
هزار کار درست از شکست ما گردد
طلسم ما شکن و برخور از دفینه ما
۶
یگانه ایم به بی قدری ارچه بر در دوست
به قدر ذره توان یافتن قرینه ما
۷
ز بعد کعبه «نظیری » زیارت ما کن
که دلبری نمکین است در مدینه ما
نظرات