
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۵۵۹
۱
ز نیرنگ نطقش به مضمون نیایی
ور آیی ز بس سحر بیرون نیایی
۲
نیایی پذیرای نازی ز چشمش
که پیش ره صد شبیخون نیایی
۳
به ترخانی عشق فرمان برآور
که درتحت احکام گردون نیایی
۴
شوی محرم بزم رندان به شرطی
که ناخوش ببینی و محزون نیایی
۵
به یونان حکمت جنیدی طلب کن
خدادان به علم فلاطون نیایی
۶
بگویی چنان در دلش جا توان کرد
که بیرون به صد سحر و افسون نیایی
۷
نه در گریه صاحب دلت می توان گفت
که دست و گریبان به جیحون نیایی
۸
بکوش و ازین حلقه جانی برون بر
که در زیر این طاس وارون نیایی
۹
مزن بوسه بر آستانش «نظیری »
لبالب گر از در مکنون نیایی
نظرات