نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۵۶۰

۱

نه گلم کفاف رنگی نه گلم پسند بویی

سر و برگ خود ندارم ز خیال روی و مویی

۲

به تصور جمالش ز هزار فکر رستم

دل جمع من پریشان نشود به هیچ سویی

۳

شده با بدان مصاحب چه فسون کنم ندانم

که به طبع دیو مردم نشود فرشته خویی

۴

غم دل چگونه پوشم که لباس صبر و طاقت

ز هم آنچنان دریدم که نمی شود رفویی

۵

نفحات زلف جانان چو بلا مسلسل آمد

که نفس ز هم گسست و نگسست گفتگویی

۶

سگ خانه زاد عشقم به جفا نمی گریزم

نه شکاری غریبم که جهم به های و هویی

۷

نکند قبولم آتش پس مرگ اگر بسوزند

اگرم ز لوث عصیان ندهند شست و شویی

۸

شده عرصه از زبونان صف پردلی نبینم

که ز صولجان مردی بدرآوریم گویی

۹

حسنات دین پرستان همه سیئات باشد

مگرآن که روز محشر نکنند جستجویی

۱۰

سخن ار ز دوست باشد بردم برون ز دنیا

دل پر هزار حسرت به امید بازگویی

۱۱

چه غمت ز دیده من که به خون دل نگار است

تو که بر کنار جویی نشکسته ای سبویی

۱۲

ز غلوی اضطرابم ز حجاب برنیاید

ز صد آرزو «نظیری » رسم ار به آرزویی

تصاویر و صوت

دیوان نظیری نیشابوری با تصحیح و تعلیقات محمدرضا طاهری - نظیری نیشابوری - تصویر ۳۵۶

نظرات