
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۵۶۳
به تسبیح و مصلا کردهای میخانهآرایی
کنون از اشک رنگین میکنم پیمانهآرایی
زبان و گوش محو لذت است اصحاب خلوت را
به ذکر جام و شاهد میکنم افسانهآرایی
به دست فکر از هم میگشایم تاب گیسویی
ز عاشق خوش بود مشاطگی جانانهآرایی
مگر یار مسافر گشته من باز میآید
که جان در حجرهآراییست دل در خانهآرایی
به طامات غزل ذوق آشنای دل نمیگردد
به زیب عاریت تا کی کنم بیگانهآرایی
جمال عیش دنیا تیزتر از جلوه یرقست
کند شمع از فروغ خویشتن پروانهآرایی
مشو شاد از بهار دهر کاین زال فریبنده
به مرگ و سور عالم میکند کاشانهآرایی
گهی گل ریزدم در بر گهی سنگم زند بر سر
بلی میزیبد از مستان چنین دیوانهآرایی
بلا شد درک حسن خال و خط ما هوشمندان را
به عشق ما کند صیاد، دام و دانهآرایی
دلم از هر شکاف سینه آشوبی دگر دارد
پری در چشم مجنون میکند ویرانهآرایی
«نظیری» اطلس و اکسون نبخشد قدر عاقل را
به زیب فضل و دانش خوش بود فرزانهآرایی
تصاویر و صوت

نظرات