
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۵۷
۱
به غیر از رنگ و بویی نیست این عشق مجازی را
عطا کن لذت طعم حقیقت عشقبازی را
۲
عزیزان را فدا کردم سر و سامان هبا کردم
نیرزم گوشه چشمی بنازم بینیازی را
۳
عبارت کوته و دل تنگ و خاصان ملک زیبا
چه داند مرد صحرایی طریق کارسازی را
۴
کسی تفسیر رمز عاشق و معشوق کی داند
به جز مکی نمیداند لغتهای حجازی را
۵
همه سرمایه اقرار و ایمان بود رخسارت
فغان از خال هندویت که کافر کرد غازی را
۶
گرسنه باز شاهنشاه و ما صیاد بیطالع
دل کبکی نثار آریم خوی شاهبازی را
۷
صبوح و روح برهم خورد چون بانگ صلات آمد
به زیر آرید از طاق این کهن دلق نمازی را
۸
گر از یک ره نماید روی از صد ره درون آید
«نظیری» چاره چون سازد فریب ترکتازی را
تصاویر و صوت

نظرات