
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۶۰
۱
خانه در کوی مغان کردم خراب
عاقبت هم طبع گشتم با شراب
۲
دهر پیرم کرده اما ذوق عشق
گرم تر دارد مزاجم از شباب
۳
از جوانی هست ذوقی در سرم
از نمک ماندست شوری در کباب
۴
هرچه خوانم از ورق شویم به اشک
عشقم افتادست بر درس و کتاب
۵
زنده دارد مرد را آثار مرد
نام گل باقی است چون گردد گلاب
۶
گوش بر تشریف فرمانم که هست
جان مشتاقم سئوالش را جواب
۷
بر امید او به معجز بسته ام
باد را بر خاک و آتش را بر آب
۸
چاره ناسور تسلیم است و بس
خلق مرهم می نهند از اضطراب
۹
به که پوشم چشم ازین دل خفتگان
روی بیداران مگر بینم به خواب
۱۰
چشمه حیوان «نظیری » هیچ نیست
عالمی تاریک و قحط آفتاب
تصاویر و صوت

نظرات