
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۶۵
۱
میم در جام و ماهم تا سحر بر روزنست امشب
دو دستم تا به وقت صبح طوق گردنست امشب
۲
دو چشمم حجله آیین بسته اند از گریه شادی
درو بام از چراغان سرشکم روشنست امشب
۳
شماری تا سحر، دستم به زلف درهمی دارد
گریبانم گریبانست و دامن دامنست امشب
۴
همه شب بر لب و رخسار و گیسو می زنم بوسه
گل و نسرین و سنبل را صبا در خرمنست امشب
۵
مغنی می گساری می کند ساقی نوا سازی
ازین شادی که در بزم حسودان شیونست امشب
۶
به دل طرح وصال جاودانی نقش می بندم
گرم خود دوست می آید به خلوت دشمنست امشب
۷
به اقبال محبت شاهد و می در نظر دارم
نه من با بخت خویشم نی «نظیری » با منست امشب
نظرات