
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۶۹
۱
صافی شوم از کون که در درد صفا نیست
بر عرش زنم جوش که در خمکده جا نیست
۲
رویم همه چون سایه، که در خدمت خورشید
صد گونه سجودست که در خدمت ما نیست
۳
لطف نظر سوختگان تابش برقست
اینجا پر پروانه طلب بال هما نیست
۴
چندان که در آن جعبه خدنگ است نصیبست
در همت ما جستن و در شست خطا نیست
۵
بخرام به گلشن که پی سیر و صبوحی
پیغام گلی نیست که با باد صبا نیست
۶
توفیق نکوکاری ما و تو عطاییست
اخلاص به دینار و مروت به بها نیست
۷
صدگونه دوا بر سر هر شاخ گیاهیست
اما چو تو را درد ندادند دوا نیست
۸
گر کفر و ضلالت بود ار دین و هدایت
خوش باش که کار ازلی جز به عطا نیست
۹
با حکم قضا ساز که در دیر «نظیری »
مقبول فغان نیست نمازی که قضا نیست
نظرات