
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۸۱
۱
آنچه رحم از دل برد تأثیر فریاد منست
وانچه نسیان آورد خاصیت یاد منست
۲
ساختن ممنون دیدار و به حسرت سوختن
از تصرف های حرمان خداداد منست
۳
حرف عاشق بی زبانی، شکوه دل عاجزیست
آن چه هرگز آشنا با لب نشد داد منست
۴
نیست در عالم تمنایی که از قیدم نجست
هرکجا بینی هوایی صید آزاد منست
۵
مضطرب دارم چرا دل در ره آزادگی
پشت توفیق و توکل خسته زاد منست
۶
آن شکارم من که لایق هم به کشتن نیستم
شرم می آید مرا زان کس که صیاد منست
۷
خشم مرد و شکوه رفت اکنون ز شست عشق تو
آرزو غلطان به خون در محنت آباد منست
۸
کار دشوار «نظیری » گریه می آرد که او
شاد از تدبیرهای سست بنیاد منست
تصاویر و صوت

نظرات