نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۸۵

۱

لخت دل بر جیب و جیبم بر کنار افتاده است

دست و دل گم گشته ، تا بازم چه کار افتاده است

۲

ساز و برگ شادمانی را که می داند کجاست؟

دَرهم ، اندوه و نشاطِ روزگار افتاده است

۳

خسته دل تر می شوم تا تلخ تر نوشم دوا

پند مردم در مذاقم خوشگوار افتاده است

۴

از کدورت بَر نیابم ، گر صفا دستم کشد،

تیره‌روزم، بخت با من سازگار افتاده است

۵

غصه مرد و غم به ماتم سوخت اکنون هجر را

صد چراغ مرده بر گرد مزار افتاده است

۶

ظرف این هنگامه پیدا کن خراباتست این

گرد هر ویرانه صد منصور و دار افتاده است

۷

کی «نظیری » خوار ماند ، عشق را دستِ قوی ست،

یک دو روزی غایتش از اعتبار افتاده است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۱۱ - ۱۳:۴۹:۰۶
کی «نظیری » خوار مانَد ، عشق را دستِ قوی ست،
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۱۲ - ۰۱:۵۹:۰۰
دَرهَم ، اندوه و نشاط روزگارِ افتاده است
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۱۲ - ۰۲:۰۰:۵۷
از کدورت بَر نیابم ، گر صفا دستم کشد،
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۱۲ - ۰۲:۰۱:۵۸
تیره روز ام ، بخت با من سازگار افتاده است
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۱۲ - ۰۲:۰۳:۵۸
دست و دل گم گشته ، تا بازم چه کار افتاده است
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۱۲ - ۰۷:۵۱:۲۴
از کدورت بَر نیابم ، گر صفا دستم کِشد،تیره روز ام ، بختِ من ناسازگار افتاده است
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۱۲ - ۰۷:۵۹:۳۸
لختِ دل بر جَیب و جَیبَم بر کنار افتاده است، دست و دل گم گشت ، تا بازم چه کار افتاده است