
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۸۸
۱
یک آه گرم صیقل زنگار عالمست
موقوف لب گشادن ما کار عالمست
۲
مشاطه فراق تو بر چهره ام نوشت
خونابه ای که گونه رخسار عالمست
۳
خودرایی خیال تو از دیده ام رماند
آن معنیی که قبله گفتار عالمست
۴
بر من شب فراق شد از جرم ناکسی
صبحی که طالع از در و دیوار عالمست
۵
صیاد، بی کرشمه تو دانه نفکند
در دام هر نگه که به پرگار عالمست
۶
این عیب و عار عشق و هنر را کجا برم
کانم نمی خرد که خریدار عالمست
۷
حور و کنار کوثر و رضوان و صحن خلد
ما و جمال یار گلزار عالمست
۸
تا یک دلت پسند کند قرب او مجوی
سرمایه قبول در انکار عالمست
۹
گر پیر سالکی خبر از طفل راه پرس
شرم از طلب مدار که زنار عالمست
۱۰
قانون شکوه چند «نظیری » نوا کنی؟
این نغمه تو باعث آزار عالمست
تصاویر و صوت

نظرات