
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۹
۱
طعم هلاهل میدهد زهر فراقت آب را
تا تلخ کردی عیش من شیرین ندیدم خواب را
۲
درهای رحمت بر رخم تا شام مردن واکنند
گر چشم از رویت کند یک صبح فتحالباب را
۳
از دولت گمگشتهام شاید نشانی وادهند
باری به دریای امید افکندهام قلاب را
۴
ز اهل درون باهُشترند آنان که بیرون درند
اکثر به خاصان میدهد سلطان شراب ناب را
۵
طوفان به هر جانب برد بگشا معلم بادبان
لنگر نیندازد کسی دریای بیپایاب را
۶
وعظ طبیب و صبر من بر جان گوارا گشتهاند
من سختتر سازم مرض او تلختر جلاب را
۷
با غایت بیطاقتی از عشق نتوانم گریخت
گویی که آتش بسته ره از هر طرف سیماب را
۸
در انتظار رحمتت لبتشنگان افتادهاند
ساقی به کوثر زن قدح دریاب زود اصحاب را
۹
کار «نظیری» در رضا غم خوردن و خوش بودن است
دارم می مردآزما خوش باد شیخ و شاب را
تصاویر و صوت

نظرات
ایمان اسدی