
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۹۸
۱
گشت دوزخ شرری ز آتش سودایش ریخت
شد قیامت قدری فتنه زبالایش ریخت
۲
هرکه را زلف جوی مشک به پیمانه فکند
خنده مشتی نمک سوده به صهبایسش ریخت
۳
حسن در پرده نهان بود که نقد دو جهان
عشق از کیسه به دل گرمی سودایش ریخت
۴
کام از آن یافت زلیخا که چو یوسف را دید
اول اسباب تعلق همه در پایش ریخت
۵
از پی تربیتم خضر دهد آب حیات
عشق تا بر گل من تخم تمنایش ریخت
۶
سرمه در چشم بلا غمزه بی باکش کرد
باده در کام حیا نرگس شهلایش ریخت
۷
نخل پیوند تو هرچند «نظیری » برکند
هر نفس تخم نوی عشق تو برجایش ریخت
نظرات