نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شمارهٔ ۱۰۸

۱

تا به کی این صبح و این شام مکرر بگذرد

حیف باشد عمر اگر زینسان سراسر بگذرد

۲

ای خوشا آن صبح کز رویی منور بر دمد

وان شب دلکش که با مویی معنبر بگذرد

۳

ترسمت ای خفته در دامان کوهی سیل خیز

خواب نگذاری ز سر تا آبت از سر بگذرد

۴

کوش تا جاوید در زحمت نمانی ورنه عمر

بگذرد آخر چه سود از آن که خوشتر بگذرد

۵

خیمه برتر زد ز دل سلطان عشق او ولی

سالها ماند خراب آنجا که لشکر بگذرد

۶

باورم ناید که آبی جان ببخشد جاودان

چشمه ی حیوان مگر از خاک آن در بگذرد

۷

چاک سازد عاشق اول سینه وانگه جامه را

تیغ عشق اول بسر آنگه ز مغفر بگذرد

۸

زندگی بی جان نشاید کرد در عالم نشاط

بگذر از عمری که دور از روی دلبر بگذرد

تصاویر و صوت

دیوان نشاط اصفهانی به کوشش دکتر حسین نخعی - تصویر ۱۰۹

نظرات