
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۱۳
۱
منع نظاره روا نیست تماشایی را
ورنه فرقی نبود زشتی و زیبایی را
۲
یار ما شاهد هر جمع بود وین عجب است
که بخود ره ندهد عاشق هر جایی را
۳
وقتم امشب همه در صحبت بیگانه برفت
تا چرا شکر نگفتم شب تنهایی را
۴
ساقی امشب می از اندازه فزون میدهدم
تا بشویم بقدح دفتر دانایی را
۵
نیکنامان در دوست پناهت ندهند
تا بخود ره ندهی شنعت رسوایی را
۶
خواجه زین در بسلامت سر خود گیرد کاش
که ز سر می ننهد عادت خودرایی را
۷
دل آسوده اگر میطلبی عشق طلب
عاقلان نیک شناسند تن آسایی را
۸
بگذارید که تا سر نهم اندر ره دوست
تا بگیرید زمن این سر سودایی را
۹
دلم از سینه بتنگ است که در خانه نشاط
نتوان داشت نگه مردم صحرایی را
نظرات