
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۱۷۴
۱
هر چه جویند ز ما در طلب آن باشیم
ما نه نیکیم و نه بد بندهٔ فرمان باشیم
۲
گرچه زشتیم ولی در کنف نیکانیم
گرچه خاریم ولی خار گلستان باشیم
۳
سرسامان منت نیست ولی چتوان کرد
قسمت اینست که ما بی سرو سامان باشیم
۴
باز سیلی رسد از راه ندانم یارب
تا که ویران تر از این چیست که ویران باشیم
۵
جان بیفشانم و دامن بفشانی ترسم
آید آن روز کزین هر دو پشیمان باشم
۶
عاقبت کیست که با زلف تواش کاری نیست
وقت ما خوش که زآغاز پریشان باشیم
۷
درد و درمان همه در ماست نداریم نشاط
دردی از کس که ز کس طالب درمان باشیم
تصاویر و صوت

نظرات