
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۲۰۳
۱
زبان بر بند ای ناصح زپندم
اگر دستت رسد بگشای بندم
۲
کمان ابروی من بازو مرنجان
که من خود آهوی سردر کمندم
۳
من از بند تو هرگز سر نپیچم
اگر ریزند از هم بند بندم
۴
اگر فضل است و بخشش تا بخواهی
فقیر و بینوا و مستمندم
۵
اگر عدل است و پرسش، تا شماری
گنهکارم، مپرس از چون و چندم
۶
بهر گلشن که کردم عزم شاخی
رسید از خار گلبن سد گزندم
۷
بهر صحرا که دیدم نیش خاری
دلیلی شد بیاد نوشخندم
۸
در این ره دست من گیرند روزی
سری امروز بر پایی فکندم
۹
باین سستی که میرانم در این دشت
نشاط افتد کجا صیدی به بندم
نظرات