نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شمارهٔ ۲۳۲

۱

دوش آمد ببرم می زده خواب آلوده

چهره افروخته، خوی کرده، عتاب آلوده

۲

شیشه در دست و قدح بر کف و بگشوده نظر

لب شکر شکن آن لعل شراب آلوده

۳

گفت ای خفته ی آشفته ز اندوه جهان

حیف نبود چو تویی غمزده خواب آلوده

۴

قدحی در کش و از دیده ی عفوش بنگر

تا ببینی چه گنه های ثواب آلوده

۵

بر در پیر خرابات نگیرند بهیچ

خرقه ای را که نباشد بشراب آلوده

۶

رازم از پرده برافتاد و دریغا که هنوز

نتوان گفت بدان طفل حجاب آلوده

۷

سحری بیخبری گفت بگو چرخ چراست

چاک بر سینه و رخساره تراب آلوده

۸

گفتم آمد ز در شاه نبینی که همی

همچو دهشت زد گانست شتاب آلوده

تصاویر و صوت

دیوان نشاط اصفهانی به کوشش دکتر حسین نخعی - تصویر ۱۶۳

نظرات