نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شمارهٔ ۲۴۳

۱

هم ز کارم منع کردی هم بکارم داشتی

اختیارم دادی و بی اختیارم داشتی

۲

میشود عمری که دارم انتظار وعده ای

یاد آن کز وعده ها در انتظارم داشتی

۳

آمد و جان در رهش افشانده بودم دید و گفت

آخر این بود آنچه از بهر نثارم داشتی

۴

نه سزای جرم و نه پاداش خدمت دادیم

کاش میگفتی که از بهر چه کارم داشتی

۵

کرده بودم خو بنومیدی دگر امشب ببزم

یک نگه کردی و باز امیدوارم داشتی

۶

پیش هر کس خوار کردم ای وفاداری ترا

خود سزایم بود اگر زینگونه خوارم داشتی

۷

ای غم عشق ایمنی بادت ز پند عاقلان

کایمن از غمهای دور روزگارم داشتی

۸

جز نثار مقدمش جان دادنم لایق نبود

ای غم هجران خجل از روی یارم داشتی

۹

نام یار از بیخودی بردم ببزم خود نشاط

تا چه خواهی گفت اگر گوید چه کارم داشتی

تصاویر و صوت

نظرات