
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۴۲
۱
این سرما و آن خم زنجیر اوست
میبرد تا هر کجا تقدیر اوست
۲
حل شود این عقده های پیچ پیچ
رشته ی ما درید تدبیر اوست
۳
گاه آبادش کند گاهی خراب
ملک ما در قبضه ی تسخیر اوست
۴
کشته ی او زنده ماند جاودان
آب حیوان بر لب شمشیر اوست
۵
گر براهش خاک گردد جان چه باک
خاک این ره باز دامنگیر اوست
۶
عکس تیغ اوست بر ابروی یار
وان خم مو، تابی از زنجیر اوست
۷
چشم ترکان بی سبب خونریز نیست
هر نگهشان ناوکی از تیر اوست
۸
خنگ گردون لنگ در صید نشاط
نی سواری از پی نخجیر اوست
تصاویر و صوت

نظرات