
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۴۶
۱
فصل گل است و موسم دیوان و گاه نیست
جز صحن باغ در خور اورنگ شاه نیست
۲
نرگس گواه من که نباشد ببوستان
چشمی که در قدوم شهنشه براه نیست
۳
ترکان شاه گرچه دلیرند و فتنه جو
دل در امان زفتنه ی چشمی سیاه نیست
۴
حاضر ستاده آن صف مژگان تیز زن
حاجت بعرض لشکر و سان سپاه نیست
۵
این چند روزه مهلت گلبن غنیمت است
فرداست در چمن اثری از گیاه نیست
۶
جنس غمت بنقد دو عالم خریده ایم
ما را در این معامله جز دل گواه نیست
۷
جز شکل جام و طلعت ساقی ندیده ایم
درما اثر ز گردش خورشید و ماه نیست
۸
هر کس بقدر خویش امیدش بطاعت است
ما را بغیر رحمت خالق پناه نیست
۹
تا با خودی چه لاف ز طاعت زنی نشاط
جرم این وجود تست که جزوی گناه نیست
نظرات